جدول جو
جدول جو

معنی سر بگردیین - جستجوی لغت در جدول جو

سر بگردیین
گیج شدن، قربان صدقه ی کسی رفتن، اعلام وفاداری و محبت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ بُ دَ)
سرگیجه. دوار سر: از خوردن یک رطل کزبره الرطبه... سر گردیدن و اختلاط عقل پدید آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، به سرگیجه و دوار سر مبتلا شدن:
گرچه گربه بزیر بنشیند
موش را سر بگردد اندر جنگ.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
به دور کسی گشتن، لفظی برای اظهار سپاس، فدا شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
برگشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
اضافه کردن، لبریز شدن، دور کردن، رد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
در سر موعد رسیدن، فرا رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی